تصاویر و زندگینامه ریما رامین فر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت عاشقانه و آدرس mylove1993.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 9
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 4
:: بازدید ماه : 189
:: بازدید سال : 411
:: بازدید کلی : 5102

RSS

Powered By
loxblog.Com

عاشقانه, جملات, اس ام اس پیامک مسیج متن, عکس و تصاویر عشق, eshg , sms , ax

تصاویر و زندگینامه ریما رامین فر
چهار شنبه 9 دی 1394 ساعت 18:32 | بازدید : 1079 | نوشته ‌شده به دست عاشقانه | ( نظرات )

عکس های جدید و بیوگرافی ریما رامین فر

ریما رامین فر و پسرش

ریما رامین‌فر زاده ۱۳۴۹ در تهران، دارای کارشناسی ارشد در کارگردانی تئاتر می‌باشد. وی کار در تئاتر را در سال ۱۳۷۶ با نمایش «شب بخیر مادر» آغاز نمود و در سال ۱۳۷۹ با بازی در فیلم سینمایی «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» پا به عرصه سینما نهاد.

ریما رامین فر و فرزندش

عکس های جدید و بیوگرافی ریما رامین فر

ریما رامین فر و خانواده

وی همسر امیر جعفری بازیگر سینما و تلویزیون می‌باشد.

ریما رامین فر

از سال ۱۳۷۱ در رشته تئاتر وارد دانشگاه شد. اولین کار حرفه‌ای‌اش، نمایش «شب به خیر مادر» نوشته مارشا نورمن و به کارگردانی حامد محمدطاهر بود که در سال ۷۵ در تئاتر شهر به روی صحنه آمد. و از همان سال به بعد به صورت پیاپی یا در تئاتر بازی کرد یا کارگردانی کرد یا نمایشنامه نویسی. از جمله کارهایش از زمستان، ۶۶ رقص کاغذ پاره‌ها، پس تا فردا، دل سگ، یک دقیقه سکوت، همان همیشگی و زمزمه مردگان را می‌توان نام برد.

ریما رامین فر و همسرش

مقطع کارشناسی نمایش و کارشناسی ارشد کارگردانی خواند. از ابتدای جوانی دوست داشت در یک رشته هنری مثل تئاتر یا تلویزیون یا دانشکده صدا و سیما فعالیت کند.سال ۶۷ دیپلم گرفت و در همان سال در رشته گرافیک قبول شد و بعد از یک سال تصمیم گرفت که به اروپا برود و آنجا ادامه تحصیل بدهد. سه الی چهار سال در آلمان بود حتی وارد دانشگاه شد ولی بعد به دلایلی برگشت.

ریما رامین فر و بهنوش بختیاری

شاید بتوان گفت عاملی که باعث جلوه و درخشش کار رامین‌فر شد حضور وی در جلو دوربین سیروس مقدم و همکاری با عوامل سریال پایتخت است. هم بازی شدن وی با محسن تنابنده بسیار در ذهن‌ها ماندگار شد. بازی در نقشی به نام هما که همسر یک فرد گچ کار است و حوادث پیش روی آنها یک سیر دراماتیک در بیننده اغوا کرد که این اوج هنر ایشان را در ارائه حس بازیگری می‌رساند.

ریما رامین فر

وقتی برگشت زیاد وقت نداشت. مهلت ثبت نام در آزمون دولتی گذشته بود فقط ده روز داشت به امتحان دانشگاه آزاد که وقتی در آلمان بود خانواده اش برایش ثبت نام کرده بودند. در رشته نمایش قبول شد.

همزمان با ورود به دانشگاه درگیر کار تئاتر شد. این انگیزه دراو به وجود آمد که نمایشنامه بنویسد. اولین نمایشنامه که نوشت نمایشنامه «پس تا فردا» بود که این نمایش در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و جایزه سوم نمایشنامه نویسی را گرفت البته در این نمایشنامه خودش هم بازی می‌کرد. در سال ۸۰ در یک دقیقه سکوت بازی کرد و جایزه دوم بازیگری جشنواره تئاتر فجر را گرفت و در نمایش زمزمه مردگان هم جایزه اول بازیگری جشنواره تئاتر فجر را کسب کرد. وی در سریال بدون شرح نویسنده بود و در سریال من یک مستاجرم به بازیگری پرداخت. همچنین در قسمتهایی از مجموعه کمربندها را ببندیم هم بازی کرد .

معرفی فیلم های سینمایی این بازیگر

  • نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (۱۳۸۰)
  • رفیق بد (۱۳۸۶)
  • یه حبه قند (۱۳۸۹)
  • سیزده (۱۳۹۱)

کمعرفی سریال های این بازیگر

  • من یک مستاجرم (پریسا بخت آور، ۱۳۸۲)
  • پایتخت (سیروس مقدم، ۱۳۹۰)
  • چک برگشتی (سیروس مقدم، ۱۳۹۱)
  • پایتخت۲ (سیروس مقدم، ۱۳۹۲)
  • پایتخت۳ (سیروس مقدم، ۱۳۹۳)
  • پایتخت ۴ (سیروس مقدم، ۱۳۹۴)

مصاحبعه جالب و خواندنی با ریما رامین فر

ریما رامین فر

خجالتی بودن‌هایش، لبخندهای بی هوا و نگاه معصومی که دارد شما را بی‌هوا یاد هما می‌اندازد، حواسش با همه گرما و شرجی بودن هوا به همه هست و دوست دارد اوضاع را به نحو خوبی مدیریت کند؛ شاید به همین خاطر است که دوقلوهای این سریال در غیاب مادرشان همه مشکلات و موضوعات‌شان را به او می‌گویند و در آغوشش گم می‌شوند، وقتی می‌گویم شما شباهت زیادی به هما دارید، لبخندی از روی خجالت می‌زند و می‌گوید نه من اصلا مثل هما آرام نیستم و بر عکس او مضطربم، حتی با شیطنت می‌گوید امیر بدش نمی‌آمد من شبیه هما خوب بودم، نکته جالب در مورد ریما، اولویت‌های زندگی‌اش است که در راس آنها امیر جعفری و پسرش قرار دارند. گفت‌وگوی ما را با او در زیر بخوانید.

امیر می‌گوید کاش شبیه هما بودی

بعضی‌ها به من می‌گویند احتمالا به لحاظ رفتاری شباهت زیادی به هما داری، درحالی‌که این‌طور نیست؛ من برخلاف هما زنی استرسی هستم، خیلی زود دلشوره می‌گیرم و نمی‌توانم در شرایط بحرانی با آرامش و بدون غرغر تصمیم بگیرم، شاید به همین خاطر است که هروقت امیر سریال  پایتخت را تماشا می‌کند، می‌گوید ای‌کاش شبیه هما باشی و انقدر آرامش داشته باشی. (باخنده)

رمزگشایی از لهجه هما

با وجود اینکه پایتخت به سری چهارم کشیده شد اما هنوز برخی این سوال را دارند که چرا هما لهجه ندارد. وقتی من به این مجموعه اضافه شدم همه بازیگران با لهجه و بدون لهجه تست دادند و من هم مشکلی با صحبت به لهجه مازندرانی نداشتم اما بعد از مدتی سیروس مقدم و محسن تنابنده به این نتیجه رسیدند که اگر همه بازیگران این سریال لهجه داشته باشند، ممکن است کار یکنواخت شود و به کار مناسبی برای شبکه استانی بدل شود؛ به همین خاطر سعی کردیم برای گذشته هما برای خودمان قصه‌ای بسازیم و به گونه‌ای آن را طراحی کنیم که رنگ‌آمیزی در آن وجود داشته باشد و مخاطبان مختلف بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ به همین خاطر هما بدون لهجه صحبت می‌کند.

فقط به خاطر خانواده اش

آرامش و خانواده‌دوستی که در هما وجود دارد، کم‌نظیر است؛ او زنی باگذشت است که  هیچ منفعت‌طلبی فردی در او وجود ندارد و صرفا به حفظ کیان خانواده‌اش فکر می‌کند. از نظر بعضی‌ها هما زنی بی‌نقص است و شاید نظیر او کمتر در جامعه پیدا شود. واقعیت این است که بازی کردن در نقشی بدون نقطه‌ضعف، سختی‌های خاص خودش را داشت چراکه هر آن ممکن بود هما از حالت باورپذیری خارج شود و مخاطب با خودش بگوید او زیادی مثبت است؛ به همین خاطر تمام تلاشم را به کار بستم تا هما را زندگی کنم، او را باورپذیر نشان دهم و به مخاطب القا کنم او همای سعادتی است که روی شانه‌های خانواده معمولی نشسته است.

عاشق رستوران‌های شمال هستم

مردم شمال، خونگرم و مهربانند به همین خاطر از هم‌نشینی با آنها لذت می‌برم، آنها ضمن داشتن فرهنگ غنی، از تنوع بی‌نظیر غذایی هم برخوردار هستند، به همین خاطر از خوردن غذاهای شمالی واقعا لذت می‌برم.

همسرم موافق و پسرم مخالف پایتخت است

راستش را بخواهید پسرم برخلاف همسرم چندان موافق بازی‌ام در سریال پایتخت نیست و به نبودنم در خانه اعتراض  می کند؛ من هم چند باری گفتم این بار در این مجموعه حضور پیدا نمی‌کنم اما هربار که سریال شروع به ساخت می‌شود، قلب من هم به تپش می‌افتد؛ چراکه بعد از گذشت سال‌ها دیگر خانواده معمولی به خانواده دوم من بدل شده  و دلم برای آنها تنگ می‌شود، برای همین سعی می‌کنم آیین را متقاعد کنم که دوری‌ام را تحمل کند؛ هرچند در این راه نمی‌توانم منکر حمایت‌های همسرم شوم؛ او قدرت پذیرش نقش‌هایی از این دست را در من ایجاد می‌کند، مسوولیت‌های آیین را می‌پذیرد و خیالم را راحت می‌کند.

همه از بازیگر شدنم تعجب کردند

در دوران کودکی‌ بسیار خجالتی بودم به همین خاطر هیچ کس حتی به ذهنش خطور نمی‌کرد که من روزی از دنیای بازیگری سر در بیاورم. هیچ وقت یادم نمی‌رود بزرگترین دغدغه اطرافیانم این بود که کاری انجام دهند تا خجالتم بریزد؛ به همین خاطر یک تولد برای من گرفتند و مجبورم کردند به داخل جمع بیایم و شمع‌های روی کیک را فوت کنم. البته این کار برای من خیلی سنگین بود ولی این اولین گامم برای ریختن خجالتم بود. وقتی وارد مقطع دبیرستان شدم، نگاهم به خیلی از مسائل تغییر کرد. در آن زمان به سینما علاقه‌مند شدم؛ البته هیچ گرایشی به بازیگری نداشتم اما با حضور در کلاس‌های استاد سمندریان و توضیحات ایشان در مورد علم بازیگری، نگاهم به دنیای بازیگری تغییر کرد. البته هنوز هم رگه‌هایی از خجالت در من وجود دارد اما جنس خجالتی بودنم تا حد زیادی تغییر کرده است.

 همسر و مادر بودن برایم از همه‌چیز مهم‌تر است

در زندگی همه‌چیز به اولویت‌های افراد باز می‌گردد، اولویت من همیشه خانواده‌ام بوده، به همین خاطر وقتی ازدواج کردم آن چیزی که برایم از بازیگری مهم‌تر بود، همسر امیر جعفری بودن و بعد از آن مادر شدنم بود؛ به همین خاطر هیچ‌وقت بازیگری برایم آنقدر مهم نبوده که بخواهم به خاطر آن برای همسر و پسرم کم بگذارم. در کل من فرد خانواده‌دوستی هستم و بودن در کنار خانواده‌ام به‌مراتب بیش از هر چیز دیگری برایم ارزشمند است. نکته جالب در مورد تولد همسرم امیر و پسرم آیین این است که هر دو متولد شهریورماه هستند؛ آیین شش شهریور سال ۱۳۸۶ به دنیا آمد و امیر هم متولد دهم این ماه است؛ با این اوصاف باید به من حق بدهید که عاشق ماه شهریور باشم. البته من خودم متولد فروردین هستم.

پای مادر شدن باید ایستاد

بعد از اینکه شما مادر می‌شوید دیگر نمی‌توانید این مسوولیت مهم را نادیده بگیرید و بگویید مثلا من تا این زمان پای مسوولیت‌هایم می‌ایستم و بعد از آن شانه خالی می‌کنم. به هر حال وقتی من پذیرفتم که مادر باشم، همه مسوولیت‌هایش را هم، هرچند سخت، می‌پذیرم و سعی می‌کنم با همه آنها کنار بیایم. تمام سعی‌ام را می‌کنم که بهترین باشم، اما همیشه این امکان وجود ندارد.

من و امیر با هم رقابت نمی‌کنیم

بعضی زوج‌های هنری با یکدیگر وارد رقابت می‌شوند اما من و امیر چنین حسی نسبت به هم نداریم و موفقیت‌های یکدیگر را متعلق به هم می‌دانیم. من همیشه از اینکه امیر را در جایگاهی بالاتر ببینم، لذت می‌برم و شک ندارم که او هم چنین حسی نسبت به من دارد؛ چون اگر غیر از این بود تا این حد از همدیگر حمایت نمی‌کردیم.

درگیر رابطه مادرشوهر و عروس نشدم

راستش را بخواهید من هیچ‌وقت با واژه‌هایی مثل عروس و مادرشوهر کنار نیامدم و نتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم؛ برای من مادر امیر همیشه مانند مادر خودم بوده و با او با عشق و احترام برخورد کرده‌ام و همین برخورد متقابل را هم از او دیده‌ام.

 عاشق سفرم

من شیفته سفرم؛ به همین خاطر از هر فرصتی برای سفر رفتن استفاده می‌کنم. از وقتی بچه‌دار شدیم سبک سفرهای مان هم تا حدی تغییر کرده و سعی می‌کنیم جاهایی را انتخاب کنیم که به پسرمان هم در آنجا بیشتر خوش بگذرد.

زندگی سه‌نفره ما

در زندگی سه‌نفره‌مان هیچ کدام خود‌دار نیستیم و حس‌مان را به شیوه‌های مختلف بروز می‌دهیم؛ حالا با بغل کردن یا بوسیدن آیین، یا به قول شما قربان‌صدقه رفتن. البته نه فقط در مورد آیین بلکه در مورد خانواده و دوستانم هم همین‌طور هستم، احساساتم را نسبت به آنها نشان می‌دهم و فکر می‌کنم این موضوع در آینده آیین هم تاثیرگذار است. او از حالا که بچه است وقتی شیوه برخورد و ابراز محبت ما را در رابطه با اطرافیان‌مان می‌بیند، یاد می‌گیرد او هم احساسات و علاقه‌اش را نشان دهد؛ به هر حال یکسری ویژگی‌ها ژنتیکی است و یکسری هم اکتسابی. ما تمام سعی‌مان را می‌کنیم تا آیین را پسری برون‌گرا بار بیاوریم. به نظرم کسانی که احساسات‌شان را بروز می‌دهند، آدم‌های سالم‌تری هستند. امیدوارم او هم این‌طور شود.

عبادت‌های خالصانه مادربزرگم

ماه رمضان برای همه ما پر از خاطره است، وقتی این ماه فرا می‌رسد ناخودآگاه به یاد دوران کودکی‌ام می‌افتم؛ زمانی که مادربزرگم با عشق خاصی سفره افطار را پهن می‌کرد و به عبادت می‌پرداخت. عبادت او بسیار خالصانه بود؛ کمتر کسی را بعد از او یافتم که اینچنین با خلوص نیت عبادت کند.




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: